Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرآنلاین»
2024-05-02@18:03:11 GMT

مراتب علم

تاریخ انتشار: ۱۴ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۹۷۴۹۴۵

مراتب علم

وبلاگ > فدایی، غلامرضا - چکیده: در این مقاله ضمن بیان سازوکار علم (خبر و اطلاع) به مراتب آن توجه می‌شود و بررسی می‌کند که آیا علم‌الیقین و عین‌الیقین با حق‌الیقین هم‌پوشانی دارد؟نویسنده معتقد است که دو مقوله علم‌الیقین و عین‌الیقین همواره و به‌وفور در زندگی ما مصداق دارد؛ هم‌چنان‌ که برای آینده این دنیا و جهان دیگر نیز صادق هست.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

حق‌الیقین ربطی به مسئله ادراک ما ندارد و از اتفاقات خبر می‌دهد و نشانگر این است که اموری واقع می‌شود و حقیقت دارد و شاید به نوعی مربوط به خداست و اصطلاح عارفانه حق‌الیقین مصداقی در زندگی ما ندارد. در این مقاله از شواهد قرآنی استفاده می‌شود.

مقدمه
مسئله علم و چیستی آن یکی از مسائل بسیار مهم و در عین حال غامض و بحث برانگیز در دنیای معرفت و فلسفه بوده و هست. معرفت بشر به خود و جهان به واکاوی این مسئله مهم مرتبط است. من در کتاب جستارهایی در هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی (1395) در باره آن بحث کرده و نظراتی ابراز نموده‌ام که به نظرم راه‌گشاست و منتظر دریافت نظرات صاحب‌نظران هستم. من اعتقاد دارم که علم پیشینی نیست و علم به نوعی مساوی و یا مساوق با خلق و آفرینش است و علم به موجود تعلق می‌گیرد و در صورت نبودن شئی و یا عدم خلق آن، علم به آن هم معنا ندارد. علم و اراده خدا هم از مباحثی است که در آن کتاب بازنموده‌ام. اراده اساس شکل‌گیری خلق و مخلوق است. علم با معلوم مساوق است و تا آن نباشد سخن از علم به معلوم و مخلوق معنا ندارد.

از نظر من مهم‌ترین علم به موجود همان علم به عینیت آن است و عین العلم و یا عین الیقین که همان علم الحضور است، برترین علم هاست و با رویت به معنای عام آن یکی است. ما در همین جهان در بسیاری از موارد و به ویژه در هستی‌شناسی‌ها با عین‌الیقین زندگی می کنیم. به عبارت دیگر من به وجود خود و دیگری و همه موجوداتی که به آنها اشراف دارم و با حواس ظاهری آنها را ادراک می کنم برترین علم ها را دارم که عین الیقین است. در اینجا برای روشن شدن بیشتر مطلب و اینکه چه تعابیری مصطلح است به پاره ای از تعابیر و تعاریفی که شده است و همه در گوگل ذیل عناوین فوق وجود دارد اشاره می‌کنم: انسان آنچه را که به آن معرفت مفهومى و ذهنى دارد، بالعیان مشاهده خواهد کرد. در آیات سوره تکاثر خداوند مى‏فرماید اگر آدمى به علم‏الیقین برسد مى‏تواند جهنم را ببیند؛ یعنى اگر به مرحله علم‏‌الیقین برسیم ره ‌توشه‌‏اى داریم که ما را با عین‌‏الیقین آشنا مى‌‏سازد. بالاتر از آن «حق‌‏الیقین» است، حق‏‌الیقین آن است که انسان نه تنها شاهد حق باشد ، بلکه عین شهود قرار گیرد و فانى از غیر و باقى بالله شود. از خود چیزى نداشته باشد و در معرفت الهى غرق شود. از دیدگاه قرآن «حق‌‏الیقین» یعنى یقین حقى که بالاتر از آن در بخش معرفت نمى‏‌توان فرض کرد. (جوادی‌آملی، 2)

به هر روى باید توجه داشت که یقین مفهومى و ذهنى و در واقع علم و جزم به ثبوت محمول براى موضوع و جزم به امتناع سلب محمول از موضوع و قابل زوال نبودن این دو جزم غیر از یقین عینى و شهود حقیقت است.
من یقین دانم که عین حکمت است
لیک مقصودم عیان و رؤیت است
آن یقین می‌گویدم خــــاموش کن
حرص رؤیت گویدم نه جوش کن

یقین به خداوند اقسامى دارد و براى رسیدن به هر یک، راهى ویژه را باید پیمود:
الف) یقین عقلى و نظرى (علم الیقین): این مرحله اولین مرتبه یقین و نیل به آن کمال عقل نظرى است. براى رسیدن به این مرتبه باید جهاد و خیزش علمى، کلامى و فلسفى نمود و با تحقیقات و کاوش‏هاى پردامنه، ادله گوناگون مربوط به وجود خدا و مباحث مربوط به صفات و اسما را بررسى و حجاب شبهات را یکى پس از دیگرى خرق نمود تا بتوان از پرتو خورشید تابان معرفت بهره گرفت.
ب ) یقین قلبى و شهودى: در این مرحله به جاى سیر با پاى چوبین استدلال، با بال تزکیه و تصفیه نفس از جمیع رذایل و خبائث؛ از جمله خودبینى و دنیا پرستى که ام الرذائل است و با آراستن دل به جمیع اوصاف محموده و عبادت و بندگى خالصانه، مى‏توان خدا را با تمام وجود یافت.
به قول حافظ:
شرح مجموعه گل مرغ سحر داند و بس
ورنه هر کو ورقى خواند معانى دانست

از این رهگذر به آن جا مى‌‏توان رسید که امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «انى لم اعبد ربا لم اره؛ خدایى را که نبینم بندگى‏اش نمى‏کنم». این کشف شهودى و احساس باطنى نیز مراتبى دارد که اول آن «عین الیقین» و آخر آن «حق الیقین» است و هر یک از آن دو را نیز درجاتى است بى‏شمار. آن که به چنین جایگاه رفیعى رسید، دیگر جهان شگفت خلقت را دلیل و مقدمه بر اثبات وجود خدا قرار نمى‏دهد؛ بلکه به کشف لمى با رؤیت جمال و کمال حق، مخلوقات را که چیزى جز فعل او و درعین ربط و تعلق به او نیستند باز خواهد شناخت. چنان که ابا عبدالله(ع) در دعاى شریف عرفه به محضر حق عرضه داشت: «... کیف یستدل علیک بما هو فى وجوده مفتقر الیک، ایکون لغیرک من الظهور ما لیس لک حتى تکون الاثار هى التى توصل الیک، عمیت عین لاتراک علیها رقیبا ؛ چگونه بر تو به چیزى استدلال شود که در وجود به تو نیازمند است؟! آیا غیر تو ظهورى افزون بر تو دارد تا آشکار کننده تو باشد؟ راستى کى پنهان گشته‏اى تا نیازمند دلیل براى راهنمایى به سویت باشى؟ و کى دور گشتى تا آثار و نشانه‏‌ها، رساننده به سویت باشند؟ آه، چه نابیناست چشمى که تو را مراقب خود نبیند!»

قرآن مجید راه رسیدن به یقین را عبادت مى‌داند: " واعبد ربّک حتى یأتیک الیقین؛ پروردگارت را عبادت کن تا به یقین برسی". بدون عبادت ممکن نیست کسى به یقین نائل آید. منظور از عبادت،‌ حرکات و سکنات ظاهرى نیست بلکه حقیقت عبادت و بندگى خدا است که در آن صورت غیر خدا در انسان جاى ندارد. از این رو از رسول خدا(ص) نقل است که :" اگر نبود شیاطینى که اطراف دل هاى بنى آدم را احاطه کرده اند، آن ها حقایق ملکوت آسمان ها و زمین را مشاهده مى نمودند. یعنى گناه و رذایل اخلاقى مانع رسیدن به مقامات معنوی،‌ از جمله یقین مى شود.

منظور از علم اليقين، حق اليقين و عين اليقين در قرآن چيست؟
واژه يقين و مشتقات آن 28 بار در قرآن بكار رفته است. كه هشت كاربرد آن بصورت كلمه يقين است. واژه يقين به معناي از بين رفتن شك است. بنابراين وقتي مي گوييم كسي داراي يقين است كه قبلا دچار شك شده باشد. موقن كسي است كه پس از سرگرداني شك به علم و آگاهي برسد. به همين دليل است كه شك را هميشه مقابل يقين بكار مي برند، نه مقابل علم. زيرا به كسي كه بدون سابقه شك به آگاهي برسد عالم مي گويند نه موقن.

در قرآن كريم سه اصطلاح در ارتباط با يقين به كار رفته است كه نشان دهنده مراتب يقين است. قرآن از علم اليقين، عين اليقين و حق اليقين سخن گفته است.

در سوره تكاثر به دو مرتبه اول يقين اشاره شده است: «كلاََّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ، لَترََوُنَّ الجَْحِيمَ، ثُمَّ لَترََوُنهََّا عَينْ‏َ الْيَقِين.» چنان نيست كه شما خيال مى‏كنيد اگر شما علم اليقين (به آخرت) داشتيد، قطعاً جهنّم را خواهيد ديد! سپس آن را به عين اليقين خواهيد ديد. چنان چه مي بينيم در اين آيه ابتدا به علم اليقين اشاره شده، كه اگر انسان ها علم اليقين داشتتند با چشم بصيرت مي توانستند حقايق را در همين دنيا مشاهده كنند و جهنم را ببينند. و در آيه بعد به علم اليقين اشاره كرده كه گفتيم مانند ديدن خود آتش است كه در اينجا منظور ديدن جهنم در قيامت است.

مرتبه آخر يقين كه گفتيم اتحاد با حقيقت است، در آيه 51 سوره حاقه آمده است: «وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِين» و آن(قرآن) يقين خالص است!
در اين آيه قرآن را حق اليقين دانسته است، يعني مرتبه آخر يقين است كه هيچ شكي در آن نيست. يعني قرآن يقيني است خالص؛ بااينحال كوردلان آنرا انكار مي كنند. «ذَالِكَ الْكِتَبُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِين».

باز هم توضیح بیشتر، شهید مطهری (بیست گفتار ص 357 و 358 ) می گوید:
علم الیقین: فرض کنید آتشی در نقطه ای افروخته شده است، و دیواری هم بین شما و آتش حائل است. اگر شما از اثر آتش (مثل دودی که از پشت دیوار بلند است) پی به وجود آتش ببرید، این علم الیقین است و این مانند آن است که کسی خدا را بشناسد و بدو ایمان آورد، اما از راه براهین عقلی.
عین الیقین: اگر شما در آن مثال بالا، از دیوار عبور کنید و خود آتش را از نزدیک ببینید، این عین الیقین است. این مرحله بالاتر از مرحله سابق است زیرا شهود بالاتر از دانستن است و لذا گفته اند: شنیدن کی بود مانند دیدن و در این مرحله است انسانی که اثرات توحید را در زندگی خود عملا مشاهده نماید.
حق الیقین: اگر شما بقدری به آتش نزدیک شوید که حرارت آن را لمس کنید و آتش شما را گرم کند و در واقع داخل آن شوید، از چنین حالتی به حق الیقین تعبیر می آورند. در این مرحله، یقین شما به مراتب از دو مرحله سابق بالاتر است.

انسان نسبت به خدا به مرحله ای می رسد که مستقیما خود را، با ذات حق، در تماس می بیند، بلکه خودی نمی بیند و خودی مشاهده نمی کند، فعل را فعل او، صفت را صفت او، و در همه چیز، او را می بیند و این نیست مگر اینکه به حق الیقین نائل آمده است.
این مثال هم قدری نظرات را روشن تر می کند: سید جعفر حسینى قزوینى از بازار قزوین می گذشت. وی که بیش از سی سال در نجف اشرف در نزد استادان به نام حوزه علمیه تحصیل کرده بود، چیزی از علم کم نداشت و می توانست به عنوان مجتهد مطلق به مقام مرجعیت دست یابد. در حالی که سر به زیر داشت و غرق تفکر بود، هر از گاهی سر بلند می کرد و به سلام های پر از مهر ومحبت ارادتمندان پاسخ می داد و با تبسمی می گذشت. در این میان پیرمردی که در این بازار به شغل باربری اشتغال داشت به وی نزدیک می شود و با تواضع و فروتنی بیرون از وصف، سلام می کند؛ سید سر بر می دارد و نگاهی به پیر باربر می کند وپاسخی از روی محبت می دهد. هنوز چند گامی نگذشته بودند که دو نفر از مردان از پشت به سوی ایشان می آیند. یکی به سوی آیت الله سید جعفر می رود و آن دیگری به سوی باربر می شتابد. در یک لحظه دو دست از پشت بر دوش هر یک گذاشته می شود. هر دو با هم بی درنگ بر می گردند تا ببینند که چه کسی است؟ و چه کاری با او دارد؟
این تصویری است که دوست قدیمی آیت الله سید جعفر حسینی قزوینی در نجف اشرف از وضعیت وی ترسیم می کند. به نظر دوست وی هیچ تفاوتی میان پیرمرد باربر قزوینی با آیت الله سید جعفر حسینی قزوینی جز آن عمامه سیاه که نشانه سیادت و علم اوست نیست. ولی به نظر می رسد که این علم مدرسی هیچ سود و فایده ای برای سید ندارد، زیرا سید نیز مانند باربر بی سواد قزوینی برای آن که بفهمد چه کسی و چه کاری دارد می بایست برگردد و از او بپرسد.
این حکایت را سید جعفر حسینی قزوینی برای شاگرد خود آیت الله شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی بیان می کند که در کتاب نشان از بی نشان ها آمده است. حسنعلی اصفهانی می گوید: به سید گفتم : با این مایه از علوم ، چرا چنین خلوت گزیده و به انزوا نشسته اید؟
سید بزرگوار گفت: در آن زمان که پس از کسب اجازه اجتهاد از مراجع علمى وقت نجف اشرف به ایران باز مى گشتم ، به دوست خود گفتم : از این پس ، من تنها عالم بلند پایه قزوین ، خواهم بود. دوستم گفت : نه چنین است تو را با یک حمال قزوینى تفاوتى نیست ، زیرا اگر در رهگذرى مردى به تو و یک حمال جاهل از پشت سردستى بزند، هر دو محتاجید، که براى شناسائى صاحب دست، سر بگردانید، در حالی که سى سال درس و تحصیل باید که این قدر، روشنى به محصل ارزانى داشته باشد که بدون باز پس نگریستن، زننده دست را بشناسد. این سخن در دلم چنان اثر کرد که یکسره از خلق کناره گرفته و در انزوا به تزکیه نفس و تصفیه روح خود سرگرم شدم
علمی که سید سی سال از بهترین زمان های عمرش را برای آن هزینه کرد، علم مدرسی بود که جز علم حصولی و مجموعه ای از مفاهیم و اصطلاحات فنی نیست که هر کسی از اهل ایمان و دهری وکافر نیز می تواند به آن دست یابد. از این روست که بسیاری از مدرسان علوم اسلامی در کشورهای غربی ، یهودیان و یا مسیحیان و بی دینیان هستند؛ زیرا تعلم و تحصیل علوم مدرسی نیازی جز به مقداری فهم و حافظه ندارد و هر کسی می تواند آن را بیاموزد. اما آن چه مراد و مطلوب از علم در آموزه های قرآنی است و بر لزوم یادگیری و فراگیری آن تاکید بسیار شده و آن را واجب نفسی همانند نماز و روزه شمرده اند، علم دیگری است که در روایات از آن به علم نوری تعبیر کرده اند که قلب ها و دل ها را روشن و موجب هدایت شخص و دیگران به سوی کمال باطنی و روحانی می شود. در روایت است: العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء ؛ علم نوری است که خداوند در دل های هر کس که بخواهد می افکند.

این همان علم حضوری یا شهودی است که با ذات آدمی آمیخته می شود و جزو جوهر ذات آدمی شده و نه تنها در دنیا او را متحول می سازد بلکه با او چون نور تا قیام قیامت نیز همراه می باشد.

اطمینان و آرامش

حضرت ابراهیم (ع) یکی از بزرگترین پیامبران خدا و پیامبری اولوالعزم می باشد که سر سلسله سه دین بزرگ جهانی اسلام، یهودیت و مسیحیت و اولین منادی جهانی توحید و پرچم دار کمالات انسانی و اسوه بشریت می باشد. وی پس از آن که سال ها از پیامبری اش می گذرد در اندیشه آن می افتد که چگونه مردگان از خاک بر می خیزند و رستاخیز و معاد جسمانی تحقق می یابد. اگر امکان آن داشت تا تجربه عینی و حسی از آن داشته باشد و همانند رجعت آن را می دید شاید این اضطراب و دلهره اش نسبت به معاد جسمانی پایان می یافت. از این روست که به پیشگاه خداوندی عرضه می دارد که بار الها! اگر می شود کیفیت رستاخیز و زنده کردن مردگان را به من نشان دهی : و إذ قال إبرهیم ربّ أرنى کیف تحى الموتى. خداوند به وی می فرماید: مگر به معاد و رستاخیز جسمانی باور و ایمان نداری؟ : قال أولم تؤمن
حضرت در پاسخ خداوند می فرماید: قال بلى و لکن لیطمئنّ قلبى؛ بله که ایمان قلبی به رستاخیز دارم ولی می خواهم دلم آرامش یابد و به مقام اطمینان برسد.( بقره آیه ۲۶۰)
به نظر می رسد که اطمینان و آرامش قلبی که از راه مشاهده حسی و عینی حقایق به دست می آید غیر از آرامش هایی است که از طریق علم حصولی به دست می آید. از این رو می توان گفت که اطمینان قلب می تواند از راه های مختلف چون خوانش قصه های پیامبران و تحصیل علم حصولی (هود آیه ۱۲۰) و راه دیگری به دست آید که در بحث اطمینان می بایست به همه آن ها پرداخته شود، ولی آن چه این اطمینان را نوعی آرامش خاطر تبدیل می کند همان مشاهده عینی حقایق و بلکه مراتب بالاتر آن یعنی شهود حقی که خود نوعی همذاتی با معلوم است.

انسان گاه با چیزی مواجه می شود و تنها نسبت به آن علم حصولی پیدا می کند که قابل تشکیک می باشد مانند علومی که در مدرسه از طریق مفاهیم و الفاظ و اصطلاحات شاگرد از استاد و آموزگار خویش به دست می آورد. این علم بسیار سست¬بنیاد است و هر دم کاخی که بر پایه آن بنیاد گذاشته شده است فرو می ریزد و این گونه است دوره ای به عنوان بحران هویت علمی پدید می آید و شخص در همه دانسته های خویش تشکیک می کند. از این روست که باورهایی که بر اساس علم حصولی و مدرسی بر پا می شود آرامش مقطعی است که به سرعت تحت تاثیر شبهات به اضطراب و تشویش تبدیل می شود. به عنوان نمونه عمری قانون علمی را به عنوان باوری علمی پذیرفته و بر اساس آن مسایل و مطالب و باورهایی را ساخته است و ناگهان می بیند که این قانون اصولا خلاف واقع و حقیقت است و مثلا نسبیت عام و خاص اینشتن در آن تردید افکنده است. دراین زمان است که خود را در بحران باورها و نگرش ها و نوعی سفسطه گرفتار می بیند و نسبت به همه چیز بی اعتماد می شود و با بحران هویت مواجه و رو به رو می گردد.

یقین

یقین به علوم شهودی اطلاق می شود ، از این روست که در آیات قرآنی از مرگ نیز به عنوان یقین تعبیر شده است؛ زیرا در هنگام مرگ ، همه حجاب ها و پرده هایی که بر دل ها وچشم ها وگوش ها قرار دارد ومانع دیدن و شنیدن و فهمیدن است بر کنارمی شود و چنان که خداوند در آیه ۲۲ سوره ق می فرماید: لَقَدْ کُنتَ فِی غَفْلَهٍ مِّنْ هَذَا فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَاءکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ؛ به محتضردر هنگام مرگ مى‏گویند: «واقعاً که از این حال سخت در غفلت بودى. پس ما پرده‏ات را از جلوى چشمانت‏ برداشتیم و دیده‏ات امروز تیز است.

در هر حال نخستین مرتبه از یقین و شهود ، دانشی است که از راه منابع حسی شناخت به دست می آید. از این رو گفته اند که مشاهده اوقع فی النفوس ( تاثیرگذارتر در جان ها) از شنیده هاست. دانشی که از راه گوش به دست می آید دانش حصولی است ولی آن چه به دیده می آید شهودی می باشد هر چند که به عللی که جای بحث در این جا نیست، مرتبه نخست شهود و یقین می باشد.

مرتبه دوم از شهود و دانش شهودی همان است که از آن به رویت تعبیر می شود و در فارسی از آن به دیدن یاد می کنند. این دیدن نوعی هم ذات پنداری با مشهود و معلوم است و احساسات به سادگی از یک طرف به طرف دیگر منتقل می شود. از این مرتبه به عین الیقین تعبیر می شود. این اصطلاح قرآنی است که در آیه ۷ سوره تکاثر به کار رفته است.

خداوند در آیه ۵ سوره تکاثر هنگامی که از علم الیقین و مرتبه نخست سخن می گوید آن را به علم نسبت می دهد و می فرماید: کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ؛ چنین نیست اگر (حقیقت امر را) به علم الیقین (علم غیر قابل تشکیک) مى‏دانستید. اما در آیه ۷ در باره مرتبه دوم آن را به رویت ( نه علم ) نسبت می دهد و می فرماید: ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَیْنَ الْیَقِینِ؛ سپس آن را قطعاً به عین الیقین درمى‏یابید. هر چند که مرتبه نخست از علم حصولی بیرون است ولی نوعی علم حصولی و شبه آن دانسته شده است ولی مرتبه دوم چون نوعی همذات پنداری و شهود درونی و باطنی است به رویت تعبیر شده است.

مرتبه سوم حق الیقین است که مرتبه فنای ذاتی عالم ومعلوم و علم است. به این معنا که هر گونه چندگانگی میان آن ها از میان می رود. در این جا شخص عالم عین علم و معلوم است و هیچ گونه جدایی و تفکیکی میان سه چیز نمی توان یافت.

در کتب عرفانی در بیان تمثیلی سه مرتبه یقین گفته اند که مرتبه نخست از یقین همانند علم پروانه به وجود نور شمع و دیدن آن از راه دور است. مرتبه دوم، مرتبه ای است که پروانه به آن نزدیک می شود و برخی از آثار آن را در هنگام گردش دور آن درک می کند و با برخورد هر از گاهی با شعله های آتش شمع می سوزد و گرما و حرارت آن را می چشد ، و مرتبه سوم آن است که پروانه خود به آتش زده و آتش شده باشد.( فیه ما فیه - جناب مولانا جلال الدین).

خداوند در باره شهود کافران هنگام مرگ می فرماید که آنان نخست به علم الیقین دست می یابند و آن هنگامی است که در حالت احتضار هستند ( تکاثر آیه ۵) و سپس برخی از آثار آتش دوزخ را می چشند و رویت می کنند که مقام عین الیقین است(تکاثر آیه ۷) و زمانی که در درون آتش قرار می گیرند و قیامت ایشان برپا می گردد در مقام حق الیقین وارد می شوند (واقعه آیه ۹۵).

راه رسیدن به مراتب شهودی در دنیا

برای رسیدن به این مراتب شهودی نسبت به ملکوت هستی می بایست از راه عبودیت و ریاضت اقدام کرد. از این روست که بسیاری از آیات قرآنی شهود و یقین و علم نوری را در همه مراتب به تقوا نسبت می دهد و می فرماید : یِا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إَن تَتَّقُواْ اللّهَ یَجْعَل لَّکُمْ فُرْقَاناً؛ اى کسانى که ایمان آورده‏اید، اگر از خدا پروا دارید، براى شما [نیروى‏] تشخیص [حقّ از باطل‏] قرار مى‏دهد و گناهانتان را از شما مى‏زداید و شما را مى‏آمرزد و خدا داراى بخشش بزرگ است.( انفال آیه ۲۹).

هم چنین در آیه ۲۸۲ سوره بقره می فرماید: واتَّقُواْ اللّهَ وَیُعَلِّمُکُمُ اللّهُ ؛ و از خدا پروا کنید، و خدا [بدین گونه افزون بر چیزهای دیگر‏] و به شما آموزش هم مى‏دهد و علم می آموزاند.

باز در مورد این سه اصطلاح علم الیقین، عین الیقین، و حق الیقین چنین گفته اند: حقیقت ، در لغت راستی ، درستی اصل هر چیز و واقع هر امر و در اصطلاح عالمان معانی و بیان، کلمه ای که در معنی اصلی خود به کار رود ، و آن مقابل مجاز است (خلیل بن احمد ، 1410 ق.) و در تصوف ظهور ذات حق بی حجاب تعیّنات است . نیز حقیقت به معنی اصل وجود یا وجود اصلی و مرتبه ی هستی موکَّد و استوار است که همانا ذات واجب الوجود متعال است [ جرجانی ، تعریفات،80، تهانوی ، کشاف اصطلاحات الفنون ، 1 /329. به عبارت ساده تر ، حقیقت ، ذاتِ خداوند است و بس [ ملاصدرا، اسفار ، 3 /4 ، چاپ سنگی]

باز در معنی " حق الیقین " که مترادف " حقیقت " است گفته اند " علم الیقین ظاهر شریعت است و عین الیقین اخلاص در آن و حق الیقین مشاهده در آن است" [ جرجانی ، تعریفات،80] . می توان گفت ، که در شریعت و طریقت همچنان نشانه هایی از کثرت وجود دارد ولی در مرتبه ی حقیقت همه ی کثرات از میان می رود و معلوم می گردد که حقیقت همان وحدت است که انسان کامل آن را به درستی در می یابد [ تهانوی ، کشاف اصطلاحات...،1/330] و این سه حالت یا سه مرتبه را بیان میکند آن بیت معروف ، که مولوی می گوید:
حاصل عمرم سه سخن بیش نیست
خام بدم، پخته شدم، سوختم

در این جا ، آنچه را که مولوی در بیان این مراتب یا مثال های گوناگون آورده یاد میکنیم که حسن ختام است: " ... شریعت همچو شمع است که ره می نماید ، و بی آنکه شمع به دست آوری راه رفته نشود و چون در ره آمدی آن رفتن توطریقت است . چون رسیدی به مقصود آن حقیقت است . جهت این گفته اند که لَو ظَهَرَتِ الحَقَایقُ بَطَلَتِ الشَّرایعُ[ غزالی ، احیاءعلوم الدین، 1/173 ]. همچنان که مس زر شود و یا خود از اصل زر بود او را نه به علم کیمیا حاجت است که آن شریعت است و نه خود را در کیمیا مالیدن که آن طریقت است . حاصل آنکه شریعت همچون علم کیمیا آموختن است از استاد یا از کتاب و طریقت استعمال کردن داروها و مس را در کیمیا مالیدن است . حقیقت زر شدن مس. کیمیا دانان به علم کیمیا شادند که ما این علم می دانیم، و عمل کنندگان کیمیا شادند که ماچنین کارها می کنیم و حقیقت یافتگان به حقیقت شادند که ما زر شدیم و از علم و عمل کیمیا آزاد شدیم..." [ مولوی، مثنوی ، دفتر پنجم،"مقدمه"2-1 ، نیکلسون]

و این هر سه اصطلاح ، قرآنی است ، چه" علم الیقین" در سوره ی تکاثر آیه ی 5، آمده است و "عین الیقین" هم در سوره ی تکاثر آیه ی 7 آمده و سرانجام "حق الیقین" در دوآیه سوره ی واقعه آیه ی 95 و سوره الحاقه آیه ی 51 آمده که به ترتیب می گوید " اِنَّ هذا لَهُوَ الحقّ الیقین " و " اِنَّهُ لَحقُّ الیقین
منبع: سایت راه کمال

جمع بندی و نقد مطالب بالا:
از مطالب بالا چنین بر می آید که:
* علم الیقین مرتبه اول علم و با مبانی فلسفی مطابقت دارد؛ اما معلوم نیست خود علم فی نفسه چیست.
* عین الیقین مشاهده و وجدان است و مانند دیدن نسبت به شنیدن است که مربوط به مرحله اول است.
* حق الیقین ذهنی و نفسانی نیست مثل اینکه آدم در آتش بسوزد و آن را لمس کند.
* حق الیقین را از آیات آخر سوره های واقعه و حاقّه بر گرفته اند و آن را به حقیقت قرآن مساوی دانسته اند اگر چه کوردلان آن را قبول نمی کنند؛
* این مرتبه سوم (حق الیقین) مرتبه فنای ذاتی عالم ومعلوم و علم است. به این معنا که هر گونه چندگانگی میان آن ها از میان می رود. در این جا شخص عالم عین علم و معلوم است و هیچ گونه جدایی و تفکیکی میان سه چیز نمی توان یافت. دیدن جهنم در این دنیا نشانه داشتن حق الیقین است؛
* علم مدرسی و علم حصولی همان مرتبه اول است که علم الیقین است. اگر چه بعضی علم حصولی را خارج از این سه مقوله دانسته اند.
* داستان سید جعفر حسینی قزوینی هم ناظر به علم حال است و نه علم مقال. علم عرفانی و نوری با تزکیه نفس به دست می آید.
* داستان حضرت ابراهیم برای دیدن چگونگی زنده شدن مردگان هم به رویت بر می گردد.
* علم حضوری، یقین به علم شهودی است.
* عالَم رستاخیز از نظر زمانی متأخر است و علت درخواست حضرت ابراهیم هم برای مشاهده به همین جهت بود.
* مشاهده اوقع در نفوس است؛ دانشی که از راه گوش به دست می آید حصولی است.
* کسی داراي يقين است كه قبلا دچار شك شده باشد.

آنچه در این عبارات مشاهده می شود که رویت با علم فرق دارد از آن تناقض استشمام می شود. زیرا علمی هم که از راه سمع به دست می آید با واسطه بر رویت متکی است. هستی شناسی که از طریق حواس به دست می آید خود علم است و بالاترین علم هاست. در این عبارات، گاه علم مرتبه اول را علم حصولی و گاه خارج از آن دانسته اند. مرتبه سوم که حق الیقین است مرتبه ای است که عالم و معلوم و علم متحد، و به نوعی فنای بالذات مطرح می شود که قابل مناقشه است. راه رسیدن به علم شهودی و از جمله دیدن جهنم در این دنیا را ریاضت و عبادت دانسته شده است که با علم به غیب هم پوشانی دارد. معنای مخالف آن این است که کس دیگر که عبادت نمی کند به عین الیقین دست پیدا نمی کند. یعنی یقینی در هیچ مورد برای او نمی توان قائل شد که به نظر می رسد خلاف ظاهر باشد. زیرا در دنیا بسیاری از مردم نسبت به بسیاری از امور یقین دارند. دست کم به وجود خودشان علم عینی یقینی دارند. همچنین گفته اند کسی به یقین می رسد که قبلا دچار شک شده باشد؛ که البته لزوما چنین نیست برای اطمینان بیشتر می توان از یقین استفاده کرد. داستان حضرت ابراهیم و ایمان او به زنده شدن مردکان یقینی بود ولی برای اطمینان بیشتر مشاهده امر آتی را طلب کرد و یا شاید این درخواست وی ناظر به چگونگی و یا سرعت در کار بوده باشد.

با نکاتی که گفته شد اکنون این سوالات مطرح می شود که:
آیا مراتب علم نوعی از علم محسوب می شوند؟
آیا رویت (دیدن) با علم متفاوت است؟
آیا حق الیقین جزئی از مراتب علم است؟
آیا این مراتب مربوط به جهان دیگر است؟

به نظر می رسد اگر به مراحل و ساز و کار علم توجه کنیم که من آن را در کتاب جستارهایی در هستی شناسی و معرفت شناسی (1395) توضیح داده ام علم حالت کلی دارد و به همه مراتب آن تعلق می گیرد. ضمن اینکه علم فقط علم حضوری است و هر علم دیگری باید به حضوری تبدیل شود تا ادراک گردد. برای توضیح بیشتر من ساز و کار خبر به عنوان اطلاع را در اینجا بازکاوی می کنم.

خبر (اطلاع) به عنوان علم:
ما علاوه بر آنچه شهود می کنیم و به تعبیر دیگر با علم حضوری در می یابیم از راه مسموعات هم علم و اطلاع پیدا می کنیم. وقتی خبری و یا اطلاعی را می دهیم از سه حال خارج نیست. یا مربوط به گذشته است و یا حال و آینده.

اگر از گذشته خبر دهیم به این معنا است که امری در گذشته اتفاق افتاده و می خواهیم از آن خبر دهیم. گذشته ممکن است دور و یا نزدیک باشد. وقتی شما خبر را شنیدید اگر به گوینده اعتماد کامل داشته باشید آن را می پذیرید. و مطمئن هستید او یا خود و یا دیگری و یا دیگران واقعیت را رویت کرده اند (افراد با ایمان این چنین اند و آنچه را که خدا گفته است با همه وجود می پذیرند گوئی که در برابر چشمانشان است). و لی اگر کسی در گفته او تردید کند شما به شک می افتید و لازم است خودتان آن واقعه را و یا بازمانده آن واقعه را ببینید. اگر آثار باقیمانده (مثلا اتفاق ناگوار مثل قتل، و یا آثار تاریخی مانند بقایای موجود زنده و یا اثر تاریخی را به شما نشان دهند این می شود علم الیقین شما نسبت به آن امور. اما اگر خود عالمانه دست اندر کار باز بینی و تحقیق در آن موارد شوید می شود عین الیقین و از این بالاتر علمی نیست. به طور مثال شما دریا ندیده اید و وصف آن را می شنوید. البته اجزای گزاره ای که دریا را برای شما توصیف می کند باید برای شما قابل فهم باشد؛ یعنی شما حضورا آن ها را دیده باشید. بعد شما را به کنار دریا می برند و آن را می بینید این می شود علم الیقین و اگر در دریا بیفتید آن دیگر عین الیقین است و از آن بالاتر علمی نیست. اما شما هرگز با افتادن در دریا، دریا نمی شوید.

همانطور که گفته شد در این جا رویت به معنای عام کلمه است و آن مشاهده است خواه مشاهده با چشم و یا اعضای دیگر باشد. اگر امری توسط حس بویایی و یا شنوایی هم قابل رویت باشد به معنای مشاهده است. شما صدائی را که می شنوید این خود یک رویت است ولی اگر کسی از آن خبر دهد می شود خبر و جزو مسموعات.

در حالت دوم ما از زمان حال خبر می دهیم. مثلا از واقعه ای که در حال حاضر در جریان است خبر می دهیم که دیگری به آن علم پیدا می کند و اگر او بخواهد به علم الیقین برسد می تواند به سر صحنه بیاید و اگر میخواهد به عین الیقین برسد خود وارد صحنه می شود. در این زمینه مسموع و مبصَر فرقی نمی کنند.

حالت سوم خبر از آینده است. که آیات سوره تکاثر هم ناظر به این مورد است. از آینده با توجه به تمثیل هائی که وجود دارد می توان خبر داد. قبول و ایمان به آینده فقط از راه سمع است و دیدن نمونه هائی که برای همه اتفاق می افتد؛ زیرا آینده را نمی توان دید. باید آینده بیاید تا آنچه را شنیده ایم تبدیل به علم الیقین و عین الیقین شود. داستان حضرت ابراهیم و زنده شدن مردگان چون مربوط به آینده بود، وی از خدا می خواهد که آن را نشان دهد و با آنکه ایمان داشت اما چون می خواست به عین الیقین برسد از خدا درخواست کرد چگونگی زنده شدن در روز قیامت را به وی نشان دهد و خواسته او اجابت شد. او از این جهت به علم الیقین ویا عین الیقین رسید. البته در ایه کیف آمده است که ناظر بر چگونگی از نظر سرعت و ترکیب و مانند آن باشد. این به این معناست که اصل احیای مردگان برایش علم الیقین و یا شاید عین الیقین بود اما کیفیت آن را می خواست مشاهده کند. همانند همه ما که مرگ برایمان قطعی و یقینی است اما کیفیت آن را کسی نمی داند.

در اینجا بد نیست به روند ایجاد علم هم اشاره ای شود. و آن این است که یا از عینیت به سوی خبر است و با از خبر به سوی عینیت (هستی شناسی به سوی معرفت شناسی و بر عکس). این دو عکس یکدیگرند. در حالت اول کسی تجربه ای را دیده و یا از نظر علمی تجربه ای را کرده است خود با عینیت یقین سر و کار داشته است و خبر آن را برای شما نقل می کند. شما به آن علم پیدا می کنید. در حالت دوم شما اگر شنیده ها را بخواهید بیازمایید تا به علم الیقین برسید باید در صحنه، چه واقعی و یا تمثیلی حضور پیدا کنید تا یقین شما بیشتر شود و اگر بخواهید به عین الیقین برسید باید خود دست به کار آزمایش شوید (تحقیق). همه این ها در زندگی انسان به کرّات اتفاق می افتد و ما همواره از یکی به دیگری در حال حرکت هستیم. معنای آن این است که ما در اغلب موارد با علم، علم الیقین و عین الیقین زندگی می کنیم. داستان آدم و حوا در بهشت شاهد بر این مدعا است. آنها علم داشتند ولی علم آنها علم الیقین و عین الیقین در بسیاری از موارد نبود و لذا توسط شیطان اغوا، و مأمور به هبوط شدند تا خود به علم الیقین و عین الیقین برسند (قرآن، سوره بقره).

عین الیقین منتهای درجه علم است و در این جهان برای همه حاصل می شود منتها موضوع آن در افراد با هم فرق دارد. همه آدم ها در رویت این جهان و از جمله خودشان با همدیگر یکی هستند. اما لایه های زیرین پدیده ها چه به لحاظ عمقی و چه به لحاظ عرضی و زمانی برای آدم ها بر حسب درجات بینش، فعالیت و تلاششان و نیز ابزارهائی که فراهم کرده اند، چه مادی و فیزیکی و یا معنوی و درونی فرق می کند.

عالمی (در مثال بالا) که می خواست به فردی که پشت سر او راه می رود علم پیدا کند می خواست که به غیب اشراف پیدا کند. اگر کسی به غیب همانند شهود علم پیدا کند در واقع در نهایت به عین الیقین دست پیدا کرده است. و این همان جمله حضرت علی است که فرمود اگر پرده ها برداشته شود علم من افزون نخواهد شد؛ زیرا که فرمود غیب و شهود در برابر من یکسان است. اما به نظر من این ربطی به مراتب علم ندارد؛ بلکه به ابزار علم مربوط است. شما از نظر فیزیکی چیزی را که با چشم غیر مسلح می بینید یک جور است و اگر آن را با ابزار قوی مشاهده کنید بسیار دقیق تر و شفاف¬تر می بینید که هر دو به صورت عمقی در یک راستا هستند. در امور معنوی هم اگر ابزار را از قبیل تزکیه و تقوا و ریاضت قوی کنید بر اموری بالاتر اشراف پیدا می کنید و ربطی به مرتبه علمی ندارد. در همه موارد شما به علم الیقین و عین الیقین نائل شده اید.

اما حق الیقین به نظر من ربطی به علم ندارد و من نمی دانم از کجا این مسئله به علم ربط پیدا کرده است. به نظر می رسد بیشتر افکار صوفیانه آن را پدید آورده باشد و یا بحث اتحاد عالم و معلوم و علم آن را دامن زده باشد. این اتحاد هم به نظر من موضوعیت ندارد و با متون دینی هم تطبیق نمی کند (فدائی، 1395). کجا عالم با معلوم یکی می تواند باشد عالِم در هر مرحله دارای قصد و التفات و نیت است در حالیکه در همان لحظه معلوم فاقد آن است. و یا تعبیرهای فنای فی الله، تماس مستقیم با خدا، و یکی شدن با خدا و وحدت وجود و مانند آن ابدا توجیه ندارد. و به قول حضرت علی، خالق کجا و مخلوق کجا و فانی کجا و باقی کجا و ... (مناجات حضرت علی، مفاتیح الجنان، ). این تعابیر صوفیانه است.

اتفاقا در دو سوره ای که حق الیقین مطرح شده در مورد گروهها در قیامت و وعده های قرآنی است که از حق الیقین به قرآن تعبیر شده و ربطی به علم و به ویژه علم انسانی ندارد. حق الیقین یعنی یقین الحق (تفسیر جلالین، بی تا) یعنی واقعیتی که حق است. یعنی آن تقسیماتی که قرآن کرده و اصلا خود قرآن و مطالبش همه یقینا حق است (تفسیر مجمع البیان. ج 9-10). در دو سوره واقعه و حاقه از حق الیقین گفته است که هر دو مربوط به اوصاف روز قیامت است . علامه طباطبائی در تفسیر المیزان می گوید. (المیزان، جلد 19، ص. 677):

در هر دو سوره یک غرض را دنبال می کند و آن بیان اوصاف روز قیامت است، سیاق هر دو آنها نیز یکی است و آیه مورد بحث سوگندی است بر حقانیت قرآن، که از روز قیامت خبر می دهد، و این دو سوره با این نکته ختم می شود که قرآن و آنچه خبر داده است که در قیامت واقع می شود حق الیقین است و آنگاه رسول گرامی خود را دستور می دهد به اینکه اسم پرورودگار عظیم خود را تسبیح گوید...»
نتیجه گیری:

به نظر من آنچه به عنوان نتیجه گیری می توان گفت این است که آیات قران فقط برای افراد خاص و خاص آخرت نیست. بلکه در این دنیا هم مورد استفاده قرار می گیرد. مراتب علم هم جزو انواع علم نیست بلکه در امتداد یکدیگرند. علم فقط علم حضوری است و با رویت به معنای عام آن تحقق می یابد. یعنی آنچه فرضا مسموع و یا ملموس هم باشد به معنای رویت است. مگر آنکه آن ها را دیگری روایت کند. علت این نوع برداشت ها بعضا ممکن است به نوع تفسیر و برداشت ما از مقوله علم باشد. که اگر با نگاه دیگری به علم و ادراک بنگریم مسئله جور دیگری می شود. به اعتقاد من در همین جهان هم با هر سه مرتبه علم مذکور سر و کار دارند. صبح که از خواب بر می خیزید به امید آینده قطعی دست به کار می شوید و همانند کشاورز و یا دانش آموز که چون به نتیجه قطعی کارشان ایمان دارند و آن را می بینند تلاش می کنند و الا کوشش و تلاش نمی کردند. هر چه ایمان به کاری بیشتر باشد امید به آینده هم قوی تر است به گونه ای که گوئی آینده را می بینند. اما چنانچه مشغولیات دیگری انسان را از هدف باز دارد در موقع سررسید، به یقین می رسد و چشم دلش باز می شود. قرآن در همین دنیا می گوید که وقتی انسان با خطر مواجه شود (مثل اینکه در کشتی گرفتار طوفان شود) خدا را با همه اخلاص می خواند ولی چون به خشکی رسید دوباره اورا فراموش می کند.

به نظر من آیاتی که در سوره تکاثر مطرح شده است موید این نظر است. بر طبق آیات این سوره هواها و دلبستگی ها و مشغولیات زندگی سبب شده آینده و نتایجی که اعمال آنها در آینده به بار می آورد مورد غفلت قرار گیرد و فراموش شود و در نتیجه آینده و عواقب،اثرات، و ثمرات کار های عده ای از حالت عینیت برایشان خارج شود. یا در مسموعات اگر شما چیزی را از کسی بشنوید و او هم از کس دیگر شنیده باشد و همینطور به قول معروف یک کلاغ چهل کلاغ شده باشد شما اطمینانتان را نسیت به صحت خبر از دست می دهید و باید خود برای درک آن و به یقین رسیدن به سراغ علم الیقین و عین الیقین برگردید.

خدا در آیات سوره تکاثر می فرماید که شما را جمع مال و تفاخر به انساب مشغول کرده است و در موقع مرگ و پس از آن نتایج کارهایتان خواهید دید. سپس تاکید می کند که هر آینه به آنها علم پیدا خواهید کرد. اما وقتی در قیامت عذاب و آتش را دیدید آنوقت به علم الیقین می رسید و می بینید که مسئله حقیقت دارد. اما دیدن و در حضور آتش بودن کجا و اینکه به عینه در آتش بیفتید، کجا. این جاست که عین الیقین به وجود می آید.

بنابراین علم الیقین و عین الیقین در همین جهان هم هست و برای همه و به ویژه در مسائل علمی مشاهده شده اتفاق می افتد. و شما تا آنجا که به ابزارتان اعتماد دارید به صحت آزمایشتان هم باور دارید. مگر آنکه در ابزار و یا شیوه تحقیق خود تردید کنید. اما در مورد آینده چون دور از دسترس است بیشتر کار برد دارد. حق الیقین هم ربطی به علم و مراتب آن ندارد.

منابع:
قرآن
تهانوی، محمد اعلي بن علی(1862م1967.). کشاف اصطلاحات الفنون. به تصحیح محمد وحید و مولوی عبدالحق و مولوی غلام قادر. به اهتمام الویس اسبرنگر و بترولی و ولیام نامولیس ایرلندی. کلکته طبع طهران. 2 ج.
جرجانی، میر سید شریف (1377). تعریفات . ترجمه حسن سید عرب. تهران: سیما نوربخش.
‏جوادى آملى، عبدالله (1377)، اسراء قم، ، ج 11 تفسیر موضوعى، صص 351 - 356 .مراحل اخلاق در قرآن
سجادی، سید جعفر (1386)، فرهنگ اصطلاحات فلسفی ملاصدرا. تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات.
طباطبائی، محمد حسین (1417)الميزان في تفسير القرآن، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ مدرسين حوزه علميه، قم،، ج‏20، ص: 352
صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم ( ) اسفار 3/4
طبرسی، فضل بن حسن (1359). تفسیر مجمع البیان. ترجمه و نگارش شیخ محمد رازی. تهران: فراهانی. 10 ج.
غزالی، محمد بن محمد (بی تا).احیاء علوم الدین. ترجمه محمد خوارزمی. به کوشش حسن خدیو جم. تهران: انتشارات علمی فرهنگی.
فدائی، غلامرضا (1395). جستارهایی در هستی شناسی و معرفت شناسی. تهران: امیرکبیر
فراهيدى، خليل بن احمد (1410). كتاب العين، انتشارات هجرت،قم: ج‏5، ص: 220؛
قمی، شیخ عباس. مفاتیح الجنان با ترجمه فارسی. تهران،انتشارات اسلامی،1373.
مصطفوى حسن (1360) التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ،بنگاه ترجمه و نشر كتاب،تهران،، ج‏14، ص: 262
مطهری، مرتضی (1370). بیست گفتار. تهران: صدرا
مکارم شیرازی، ناصر (1374) تفسير نمونه، دار الكتب الإسلامية، تهران،،ج‏27، ص: 280
مولوی، جلال الدین () مثنوى، دفتر دوم، ابیات 1821 و 1822)
مولوی مثنوی 672 - 604 چاپ نیکلسون مقدمه 1-2. دفتر پنجم. با مقدمه بدیع‌الزمان فروزانفر. تهران: اهورا. 1378

منبع: خبرآنلاین

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۹۷۴۹۴۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

نامه رئیس دانشگاه بین‌المللی امام‌خمینی (ره) به دانشجویان دانشگاه‌های آمریکا

به گزارش خبرگزاری صداوسیما مرکز قزوین، در متن این پیام آمده است:

خطاب به دانشجویان گرامی آمریکایی.

علاقمندیم که مراتب تقدیر و تشکر خالصانه خود را بخاطر شجاعت تحسین برانگیز و حمایت تزلزل ناپذیر که از مردم مظلوم  فلسطین داشته­اید و در برابر اقدامات ددمنشانه صهیونیست ایستادید  ابراز نماییم،  این در خاطره‌ها می‌ماند که انسان‌هایی همچون شما برای (تحقق) عدالت و حقوق بشر  با صلابت ایستادند.

ما مراتب همدردی خود را با همه کسانی که با اجبار در دانشگاه‌های آمریکا مورد بدرفتاری قرارگرفته یا مجروح شده اند اعلام می‌داریم چنین اقداماتی غیرقابل قبول و در تعارض با معیار‌های مشترک وفراگیر احترام به انسانیت می­باشد.  

دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) به عنوان یک کیان علمی همواره به تمامی معیار‌های اخلاقی و انسانی پایبند بوده و ضمن محکومیت شدید چنین رفتار‌هایی مراتب همبستگی خود را با همه شما دانشجویان عزیز ابراز می‌دارد. حمایت شما از مردم مظلوم فلسطین حقیقتا امیدوار کننده است و ما نیز متقابلا حمایت همه جانبه خود را از شما عزیزان اعلام می‌داریم.  

دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) افتخار دارد که فرصت‌هایی را برای شما دانشجویان فراهم نماید که به اهداف تحصیلی خود نائل شوید. به همین منظور این دانشگاه بورس کامل (در رشته‌های مورد تقاضا) به شما عزیزان را تقدیم می‌کند و به شما اطمینان می­دهد که ازحمایت مستمر کشور ما در طول سفر تحصیلی خود در ایران برخوردار خواهید شد؛ لذا اطلاعات خود را از طریق پست الکترونیک admission@pst.ikiu.ac.ir  برای ما بفرستید تا ما نیز روند اعطای بورس کامل شما را شروع کنیم،  شما همچنین می‌توانید به لینک بروشور انگلیسی دانشگاه مراجعه کرده ولیست رشته­‌های آموزشی و پژوهشی موجود در دانشگاه را رؤیت کنید.

بار دیگر از حمایت شجاعانه شما از مردم مظلوم فلسطین قدردانی کرده و بسیار مفتخریم که شما را در بین جامعه دانشگاهی خود که همواره در مقابل اقدامات خصمانه صهیونیست ایستاده و از مردم فلسطین حمایت کرده ببینیم.

با احترام

سید علی قاسم زاده/ رئیس دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره)

دیگر خبرها

  • نامه رئیس دانشگاه بین‌المللی امام‌خمینی (ره) به دانشجویان دانشگاه‌های آمریکا
  • با توافق الاتحاد: بنزما به رئال بازگشت (عکس)